توپ انداختن. (ناظم الاطباء). آتش کردن توپ. تیر انداختن با توپ. توپ درکردن، به اصطلاح قماربازی، بر روی دست حریف برخاستن در صورتی که دست خودش پست تر از دست حریف باشد. (ناظم الاطباء). در اصطلاح قمار، بالا بردن مبلغ قمار. در بازی ورق، به حریف مبلغی بسیار پیشنهاد کردن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). - توپ خالی زدن، با نداشتن ورق خوب حریف را، با بالا بردن مبلغ قمار ترسانیدن. (یادداشت ایضاً). ، اشتلم کردن. تشر زدن. (یادداشت ایضاً)
توپ انداختن. (ناظم الاطباء). آتش کردن توپ. تیر انداختن با توپ. توپ درکردن، به اصطلاح قماربازی، بر روی دست حریف برخاستن در صورتی که دست خودش پست تر از دست حریف باشد. (ناظم الاطباء). در اصطلاح قمار، بالا بردن مبلغ قمار. در بازی ورق، به حریف مبلغی بسیار پیشنهاد کردن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). - توپ خالی زدن، با نداشتن ورق خوب حریف را، با بالا بردن مبلغ قمار ترسانیدن. (یادداشت ایضاً). ، اشتلم کردن. تشر زدن. (یادداشت ایضاً)
پیوند دادن، متصل کردن کنایه از خشمگین شدن، کنایه از مضطرب شدن، به جوش آمدن، شوریده دل شدن کنایه از به جوش و خروش آمدن و تلاش کردن، جوشیدن، غلغل کردن پیدا شدن جوش های ریز در پوست بدن
پیوند دادن، متصل کردن کنایه از خشمگین شدن، کنایه از مضطرب شدن، به جوش آمدن، شوریده دل شدن کنایه از به جوش و خروش آمدن و تلاش کردن، جوشیدن، غلغل کردن پیدا شدن جوش های ریز در پوست بدن
کتک زدن، قیمت گذاشتن و تقویم اجناس از طریق حراج. توضیح در موقع حراج شخصی که عهده دار فروش کالاست دو قطعه چوی را که در دست دارد بر هم می زند و آخرین بهای پیشنهاد شده را با صدای بلند اعلام می کند
کتک زدن، قیمت گذاشتن و تقویم اجناس از طریق حراج. توضیح در موقع حراج شخصی که عهده دار فروش کالاست دو قطعه چوی را که در دست دارد بر هم می زند و آخرین بهای پیشنهاد شده را با صدای بلند اعلام می کند